...سالها پیش همکلاسی داشتم " که امیدوارم هر جا که هست مثل همان دوران نوجوانی شاد و سرزنده باشد" و پدرش در لاله زار سینما دار بود، نمی دانم کدام سینما ولی این را خوب می دانم که آن سینما نیز همانند دیگر سینماهای مناطق مرکزی و جنوبی شهر در هر نوبت یک فیلم را نمایش میداد.
سردر این گروه از سینماها اغلب تصویری از جمشید هاشم پور با سری تراشیده و در پس زمینه ای از آتش و دود و چند خودروی واژگون نقش می بست و خوردن انواع خوراکی های صدا دار مانند تخمه آفتابگردان و استعمال دخانیات آزاد بود، ناگفته نماند که در برخی از این سینماها محدودیتی برای ورود و خروج تماشاگر تعیین نشده بود و هر علاقمند سینه چاکی می توانست ساعتها بدون هیچ مزاحمی و تنها با خرید یک بلیت به تماشای چند فیلم بشیند!
این گروه از سینماها که بیشتر پاتوق قشر زحمتکش و فرودست جامعه بودند به واسطه پیشینه فرهنگی لاله زار صاحبانی بسیار سینما شناس و فیلم دوست داشتند که از روی ناچاری تن به نمایش این قبیل فیلم ها "که آن زمان به فیلم های جیم*" معروف بودند می دادند. پدر آن دوست عزیز هم از آن دسته بود که سینما را با فیلمهای جان فورد و سام پکین پا و... شناخته بود، دفتری داشت که به گفته پسرش پر بود از پوستر فیلمهای قدیمی که گاهی او تکی میزد و یکی دو تا از آنها را به مدرسه میآورد و به دوستان نشان می داد، هر چند پدرش دل خوشی از این جریان نداشت ولی عشق جادویی سینما بود که او را به خطر کردن وا می داشت!

وقتی که خاطرات را مرور میکنم و آن پوسترها را به یاد میآورم که شاید قدمت بسیاری از آنها بیش از سی سال بود، با خود می گویم ای کاش یکبار دیگر بتوانم نگاهی به آنها بیاندازم و محو زیبایی و ایده پردازی های ناب آنها شوم، محو رنگ ها و ترکیب بندی های چشم نوازی که خود گویای چند سکانس یا برشی از داستان فیلم بود.

این روزها که از جلوی سینمایی می گذرم حتی رقبت نگاه کردن به ویترین آن سینما را ندارم چون تفاوتی میان پوسترهای نصب شده نمی بینم، پوسترهایی عاری از ایده و خلاقیت با اجراهایی شلخته که گویی یک اپراتور رایانه با اندک دانش نرم افزاری آنها را مسلسل وار طراحی می کند. پوسترهایی سخیف و مهجور که در میان تبلیغات رنگارنگ انواع کالاهای فرهنگی و غیر فرهنگی عرضه شده در پردیس های به اصطلاح سینمایی ناپیداست.



پوسترهای سینمایی امروز بیشتر حکم قابی را دارد برای نمایش چهره ها، حال تصور کنید که آن بازیگر خوش چهره در یک زمان دو فیلم روی اکران داشته باشد، حال شما چه تفاوتی میان پوسترهای این دو فیلم خواهید یافت؟
البته معیار انتخاب مخاطبان برای دیدن فیلم هم تغییر کرده و بیشتر به سوی بازیگر محوری سوق پیدا کرده که این را می توان از عواقب نبود مدیریت درست برای تبلیغات سینما و معرفی فیلمها به مخاطبان دانست. مدتی پیش در یکی از سایتهای سینمایی خواندم که آقای (...) بازیگر و از عوامل سینما پوستر فیلمی را طراحی کرده! حال خودتان قضاوت کنید...



گرافیک تبلیغاتی همیشه در خدمت معرفی و جذب مخاطب بیشتر بوده ولی به چه قیمت؟ آیا می توان دانش و تخصص را از آن حذف و سلایق نابخردانه را جایگزین کرد؟ اینکه سدی در برابر داستان طراحی پوستر فیلم در ایران ساخته شده شکی نیست ولی سازنده این سد یا سدها کیستند؟
چرا طراحی پوستر فیلم در ایران انحصاری شده و چرا سفارش آن به تعداد افراد محدودی سپرده می شود؟ چرا افراد مستعد راهی به این وادی ندارند و چرا از ایده های نو استقبال نمی شود؟ آیا اصلن وجود یا نبود پوستر برای فروش فیلم تفاوتی هم دارد؟
این سوال ها را با توجه به اینکه متوسط تیراژ چاپ پوستر برای هر فیلم به دو هزار نسخه هم نمی رسد، باید از پخش کننده های فیلم پرسید یا تهیه کنندگان و کارگردانان که مالکان مادی و معنوی فیلم ها هستند؟



گرافیک نت سعی دارد در آینده با بحث و گفتگو میان صاحب نظران و دست اندرکاران به بررسی این مسئله بپردازد.
امیرعلی مددی، سردبیر

*در آن زمان فیلم ها را درجه بندی می کردند که "جیم" به فیلمهای سخیف و عامه پسند اختصاص می یافت.