شهر عالی ترین مکان تجمع  زیستی انسان از آغاز تاکنون بوده است. روی آوردن بشر به زندگی شهری نیز از مهم ترین مقاطع تاریخ بشریت است. از این مرحله به عنوان آغاز تمدن یاد می کنند. بی تردید از همان لحظات پیدایش شهرنشینی، طراحی و زیبایی آن نیز مطرح بوده است.

هدف از طراحی و زیبایی شهری بهبود بخشی به شرایط زندگی و رفع نیازهای ساکنین شهر در آبادی های ساخته بشر است. بنا به گفته دیموند، «شهرها کاملترین اشکال ممکن آبادی انسانی اند» . آنها آدمی را در وصول به نقطه اعلای فرهنگ یاری رسانده و درپناه دیوارهای خود محیطی مناسب را برای پرورش اصیل ترین دستاوردهای علمی و هنری فراهم آورده اند.

این فرایند عملکردیست روانی که به احراز هویت بستگی تام داشته و دربرگیرنده احساس تعلق و دلبستگی می باشد بدین ترتیب سکونت گزینی را باید امری ناشی از هدف دانست.

در زندگی شهری امروز، به ندرت می توان کسی را یافت که با مقوله شهرسازی در تقابل نباشد. شهرسازی منبعث از سه هنر معماری، مبلمان شهری و گرافیک شهری به صورت توأمان است که گرافیک (شهری) به نوعی در هر سه مقوله نقش حیاتی را ایفا می کند یعنی شهرسازی در تقابل مستقیم با گرافیک در تمامی مراحل و زمینه ها می باشد.

اگرچه معماری ساختار کلی شهر را بوجود می آورد و مبلمان شهری نیز بخش زیادی از فعالیت در شهر را سامان می دهد و باعث بالارفتن کیفیت استفاده شهروندان از عناصر ساخته شده توسط معماری می شود ولی به دلیل عام بودن کاربرد آن، گرافیک نقش بسیار مهمی در جلوه دادن، زیباساختن و کسب مشروعیت از مردمی است که تمامی اثرات ظاهری آن را با قدرت بینایی و حسن باصره خویش درک می کنند، بازی می کند.

به دلیل آنکه قسمت عمده درک ما از محیط اطرافمان درکی بصری و بااستفاده از قدرت بینایی است، طراح شهری باید در استفاده از محرکهای بصری برای ایجاد و ادراکات موردنظر خود ماهر باشد. بنابراین درک حسی ما از یک مکان تا حد زیادی درکی بصری و دقیق تر فضایی است. این درک (فرآیندی است که هنگامی که محرکهای حسی اطلاعات پنهان در ذهن را فعال می کنند، ماهیت های ذهنی را بوجود می آورد) با حصارها تعریف شده و نور آن را قابل فهم می سازد.

طراحی اکنون هدفی جز سادگی شکوهمند، یکدستی و تناسبات توازن، در قالبی از زیبایی دقیقاً نظارت شده و هماهنگ نیست. در شهری همچون تهران (پایتخت سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی ایران زمین) با 615 کیلومتر مربع مساحت و نزدیک به 12 میلیون نفر جمعیت متأسفانه به دلیل غفلت از بررسی های اجتماعی و فرهنگی و همچنین تعدّد متولیان طراحی گرافیک و مبلمان های شهری در مسیر طراحی تا نصب المانهای شهری کمتر شاهد کارآمدی و زیبایی این عناصر می باشیم.

جستجو برای یافتن یک زبان طراحی، معنی طراحی، شکلها و نمادها یا گونه شناسی هایی که شکلها را می سازند و ساختار زبان، کار ارزشمندی برای طراح گرافیک شهری به شمار می رود. به عبارتی دیگر گرافیک شهری بیان لحظه ای فرایندهای جاری هستند.

به دلیل همراهی بسیار زیاد گرافیک شهری و مبلمان شهری جهت بررسی گرافیک در حوزه شهرسازی از این دو هنر به صورت توامان صحبت خواهد شد تا محسوس تر و ملموس تر باشند.
طراحی مبلمان شهری یک موضوع میان رشته ای است، موضوعی که فصل مشترکی است از رشته ها و گرایشهای مختلف، موضوعی چند وجهی که در تخصصهای مختلف می توان حقی بر آن قایل شد.

گرافیک شهری اعم از نمای سرپناه ایستگاههای اتوبوس، باجه بلیت فروشی، نیمکت پارک یا تابلوی خیابان با توجه به ویژگی عام بودنشان با توده مردم ارتباط مستقیم دارند، لذا طراحی و ... آنها نیاز به مطالعات عمیق و دقیقی دارد.

کاربرد گرافیک شهری در حوزه مبلمان شهری نماهای ساختمان، آب نما، حوض، جوی، استخر، کلیه علائم راهنمایی و رانندگی، طراحی و جانمایی طراحی تبلیغات محیطی، هماهنگ سازی علائم و تابلو، همگون سازی نیمکت ها، زباله دانها، آبخوریها، مناظر محیط سبز، وسایل بازی، علائم هشدار، علائم اطلاع رسانی و راهنمایی، کیوسکها و ... در محیط فضای سبز با هدف ایجاد ارتباط تصویری مناسب بین شهروندان در سطح معابر و اماکن عمومی نقش مهمی ایفا می کند.

در دیگر حوزه های تخصصی وابسته به مبلمان شهری نظیر طراحی فضای سبز، معماری نمای ساختمانها، طراحی محیط زیست، طراحی صنعتی و ... نیز نمی توان از تأثیرات گرافیک بر زیباسازی و زیباشناسی آن غافل شد. سیمای خیابان و شهر به هرکسی مربوط می شود.

یک راه  مناسب برای خودروها، مرکز خریدی مجهز، محل زندگی یا یک پارک عمومی دلپذیر همگی می توانند استفاده و لذت از محیط زندگی را به شدّت افزایش دهند، اما برخلاف خانه، هتل یا کارخانه، در سطح شهر هیچ فرد و سازمان مشخصی مسئول مستقیم بسیاری از اتفاقات مبلمان شهری و گرافیک شهری نمی باشد و در چنین مواردی، نتیجه به طور کامل واضح است: افت کیفیت در تمام زمینه ها.

هماهنگ کردن اجزای مبلمان شهری همیشه ساده تر از هماهنگ کردن مردم و رفتارهای عمومی آنهاست و این مهم بر عهده گرافیک شهری می باشد. دلایل آشکار حاکی بر این است که مجموعه هماهنگ و خوش طرح از مشکلات کار می کاهد، به عبارتی هر چه تنوع کمتر باشد، خط نیز کمتر خواهد بود.

پس می توان گفت هر چه مجموعه به سمت وحدت و یکپارچگی (هماهنگی) حرکت کند، لزوم رعایت اصول استانداردها آشکارتر می شود. این امر تولید و مصرف را به سوی سری سازی سوق می دهد که برای هر تولید کننده ای مطلوب است. در نهایت باید اضافه کرد که: سیستمهای همگن ، انعطاف پذیری بیشتری را سبب می شوند.

تنها انتقادی که به این سیستمها گرفته می شود کاهش تنوع طلبی در محیط های مختلف است. از طرفی این هماهنگی در مبلمان جدید، طرح و شکل اثاثیه های موجود و پیروی از طراحی تحمیلی آنها، افق دید طراح را محدود می کند. به نظر می رسد چاره کار، انتخاب هماهنگ ترین از میان بقیه است.علاوه بر طرح و فرم، رنگ در گرافیک شهری بسیار حائز اهمیت است.

برخی معتقدند وجود رنگهای روشن عناصر شهری در بسیاری موارد باعث تشخیص سریع آنها از محیط شده و کیفیت و کمیت استفاده از آنها را افزایش می دهد. این طرز فکر بسیاری را به گمراهی کشانده زیرا شهروند وظیفه شناس و مسئولی که تکلیف خود را در برابر محیط زندگی خویش می داند، رنگ برایش تعیین کننده نیست.

در عوض حتی با برجسته ترین رنگها و ترفندهای گرافیکی نیز نمی توان از پرتاب زباله توسط آن که مقید به چیزی نیست در میان سبزه ها، خیابان و پیاده رو جلوگیری کرد. علاوه بر رنگ عناصر، خود فضا نیز قابلیت های بالایی برای ترکیب های رنگی دارد. تشخیص رنگ در محیط به عواملی همچون زمان دیدن، رنگ زمینه، رنگهای ثابت منابع نوری طبیعی و مصنوعی بستگی دارد.

برای چیدمان‌های جسورانه و پویا، محیط های روشن، بهترین هستند و رنگهای اصلی در چنین فضاهای درخشانی بیشتر رایجند، برای محلهایی که کارهای فیزیکی و فکری در آنجا انجام می شود، رنگهای عمیق و ملایم، انتخاب های بهتری هستند. از تونالیته بیشتر باید در مناطق معتدل  استفاده کرد.

رنگ سفید خیره کننده است به سادگی کثیف می شود. رنگ بسیار سفید برای سطوح نباید بکار رود. خاکستری با هر رنگی هماهنگی دارد. رنگهایی با رنگمایه کم برای محیط های فعال و پر جنب و جوش مناسب ترند. رنگهای قوی تر به منظور تأکید و برانگیختن بکار می‌روند.

در اصول طراحی گرافیک (شهری) آمده است، رنگهای قرمز و نارنجی رنگهایی هستند که پیش از همه جلو می آیند و به اصطلاح پیش آمدگی دارند. پرتوهای ساطع شده از این رنگها بر تمرکز عدسی چشم تأثیر گذاشته و در شخص حالت دوربینی بوجود می آورند در حالیکه رنگهای سبز و آبی برعکس چشم را نزدیک بین می کنند زیرا این دو رنگ به عمیق شدن متمایل ترند. زرد و ارغوانی در این خصوص رنگهای خنثی هستند.

نکته مهم دیگری که طراحان و گرافیک شهری باید در نظر داشته باشند هویت مکان و محیطی است که طراحی انجام می شود، در انتخاب طراحی مناسب المانهای شهری حفظ هویت مکان و نمود بیشتر آن باید در اولویت های اصلی باشد (در بافت های تاریخی و سنتی) یعنی اگر دخالت در شهر به تزئینات سطحی شهر محدود نشود، باید میان بافت اجتماعی و فضای شهر توازن ایجاد شود.

هدفی که مشخصاً در گرافیک شهری دنبال می شود عبارت است از بهبود بخشیدن به شرایط زندگی و رفع نیازهای ساکنان در آبادی های بزرگ ساخته دست بشر. در طراحی فضاهای عمومی (نما و منظره شهر) باید اصول و مبانی فراوانی را مد نظر داشته باشیم، از جمله اینکه این منظره شهری کلیدی است برای شناخت فرهنگ، بهانه ایست برای ایجاد وحدت فرهنگی، نشان دهنده شخصیت بومی شهر، هماهنگی و همخوانی با طبیعت زیستگاهیست برای ساکنین، شهر و متعلقات آن محصولیست مصنوعی و سیستماتیک، مسأله ایست فراروی مسئولان و شهروندان، ثروتی است برای اقشار مختلف جامعه، بیانگر هویت ایدئولوژیکی جریان ساکن در آن است. نمودی است برای تاریخ، مکانی است برای رفاه عمومی و از همه مهمتر اینکه این شهر باید زیبایی بصری داشته باشد که دست یابی به این اصول میسر نخواهد بود مگر با یک طراحی همراه با تدبیر و پاسخگویانه (پیرس اف لوئیس).

ممکن است از علائم گرافیکی طوری آگاهانه استفاده کرد که شخص بتواند دانسته های خود را در مورد شهر وسعت بخشد. تابلو هایی در مورد محل فروشگاهی و کالاهایی که در آنها عرضه می شود از این جمله اند، اما می توان از علائم برای مقاصد دیگر نظیر تاریخچه محل، اطلاعاتی مربوط به محیط بو م شناسی آن، حضور مردم و کسب کار آنها، جریان ترافیک و اطلاعات، اطلاعاتی در مورد آب و هوا، وقت، سیاست و با برنامه سخنرانیها، نمایشگاهها و ... یعنی یک طراح گرافیک شهری می تواند بیشتر مستقیماً با وسایل ارتباطی که پیام آور نکته یا نکاتی هستند در خوانایی شهر بکوشد.

علائم گرافیکی وسیله ای مؤثر و در عین حال نسبتاً ارزان برای غنی ساختن هویت، خوانایی و تطابق با محیط می باشند.

«هدف غایی یک شهر ایجاد محیطی خلاق و پرورنده برای مردمی است که در آن زندگی می کنند» چنین محیطی با گوناگونی بسیار، آزادی انتخاب به افراد می دهد و زمینه خلاقیت را فراهم  می آورد، فضای شهر حداکثر ارتباط را با مردم و زیستگاه پیرامونشان برقرار می سازد و تنها یک شرط برای در اختیار گذاردن تمام این فضاها قائل است: امکانات و طراحی مناسب شهری.

در گرافیک شهری برخی چنان شیفته مدرنیسم و تجدد گرایی شده اند که حاصل کار آنها، تبدیل شهر به صحنه نمایش است، با مبلمان فانتزی و غیرکاربردی که به سختی با مخاطبانش ارتباط برقرار می کند. در حالیکه گرافیک شهری خوش طرح،  با جانمایی مطلوب، ناخودآگاه درک گشته و به گونه ای در ذهن نقش می بندد که گویی همیشه در تقابل با  آن بوده است.