محمد احصایی با یادآوری خاطراتش از مرتضی ممیز در حالی بیان میکند که نم اشکی در چشمانش حلقه زده و گاهی میان حرفهایش در توصیف مرتضیخان سکوت میکند؛ سکوتی که در پس آن، یادآوری خاطرههای شیرین و تلخ گذشته او و ارتباطش با مرتضیخان نهفته است.
وقتی از احصایی میپرسم چرا فلان گرافیست نامآشنا، این اواخر رابطه خوبی با ممیز نداشته، کمی سکوت میکند و میگوید: «مرتضی اخلاق خاصی داشت و بسیار صریحاللهجه بود؛ به همین سبب گاه حرفهایی میزد که حتی دوستان نزدیک را ناراحت میکرد، از جمله فرد مورد نظر که از دوستان قدیمی اوست».
هنوز چندماهی از مرگ ممیز نگذشته که شبی برای گپزدن با احصایی به دفترش میروم. او شاید یکی از بهترین اشخاصی است که میداند مرتضیخان را چرا پدر گرافیک ایران میدانند. وقتی میگوید کارهای مشترکی با ممیز انجام دادهاند که گاه طراحی نشانه یا پوستر فیلم بوده "فیلم کمالالملک" متوجه میشوم که چرا ممیز را می شود "پدر گرافیک" ایران دانست.
بیان دیدگاه احصایی در بیان زوایای شخصیتی مرتضیخان از منظر تکنیک گرافیک و شخصیتی، شاید یکی از شفافترین نقطهنظرها درباره او باشد.مرتضیخان را نه امروز و دیروز بلکه باید از خلال سالهایی به یاد آورد که با کشیدن تابلوی «عروسی ونوس» به عنوان پایان نامه نقاشی، پای به عرصه حرفهای میگذارد؛ سالهایی که به عنوان یک هنرمند پیشرو، چاقوهایی را در گلدان میکارد.
یکی از دلایل نامیدن مرتضیخان با چنین لقبی، فعالیتهای بسیار زیاد او در تبیین راهکارهایی برای توضیح و توصیف گرافیک در نگاه فرهنگی مدیران دولتی بود.
تشکیل انجمن گرافیک و برگزاری دوسالانهها و نمایشگاههای بینالمللی گرافیک، بخشی از شکلگیری خود را مدیون حضور مرتضیخان هستند. چندی پیش از درگذشت او به دیدارش رفته بودیم. هر چند شیمیدرمانی میکرد اما با روحیهای خوب، با تکیه بر عصاهای آلومینیومی و پشتوانه عمری تلاش راسخ و استوار، خودش به استقبال ما آمد و پس از چند ساعت گفتوگو، تنها با یک جمله بدرقهمان کرد: «جوان یادت نرود اگر مصاحبه چاپ شد، چند نسخه از روزنامه را برایم بفرست...».
واستهای که هیچگاه به سبب سهلانگاریام اجرا نشد. روز خاکسپاریاش در دامنه تپه قبرستان یکی از توابع کردان، ترجیح دادم میان آن سیل جمعیت سرگردان در نبود مرتضی، به جای خواندن فاتحه، از او و یادش طلب بخشش کنم برای حقی که به گردن من داشت.مرتضیخان رفت؛ خیلیهایی را که آن روز در کردان دیدم، شاید دیگر یادی از او نکنند اما خاطرهاش حتی اگر در ذهنهایمان نباشد، در میان طرحهای او که هر روز میبینیم، روبهرویمان قرار دارد.