هفتمین جشنواره سراسری مجسمه های شنی

تابستان 1390

پاک احساساتی شده ام، تصورش را هم نمی توانید بکنید! ازبس که دلم به درد آمده است.

باید نوشت، طاقت صبوری ندارم، بالاخره کاروان را زدند.

دریک جمعه اینها و آنهاهجوم آوردند، کاروان را غارت و باخاک یکسان کردند.

خیال نکنید خوابیده بودم، نه حواسم بود، کاملابیداربودم، ولی نمی دانم، همه چی خراب شد، شاید بیش ازحد اعتماد کردیم، آره شاید...

آنها که تکلیفشان روشن است، هیچ.؟!

اما اینها...؟ هفت سال زحمت ما را هدر دادند و جشنواره سراسری مجسمه های شنی به نقطه پایانی رسید، تعطیل شد! دیگر کاری از ما ساخته نیست...!

من بعنوان مسئول انجمن هنرهای تجسمی شهرستان درخواست اجرای هفتمین جشنواره مجسمه های شنی را به اداره کل داده و اقدامات لازم را انجام دادم درحالیکه از طرف هنرهای تجسمی کشور بودجه چند میلیونی به جشنواره اختصاص یافته، متاسفانه جشنواره تعطیل شد درحالیکه استان گیلان جشنواره شنی برگزار کرد.

عجب حکمتی! یک بام و دوهوا!

این متن در پیوست ششمین جشنواره بین المللی مجسمه های شنی

 واقعا عجب حکایتی ست حکایت یک بام و دو هوا...

استاد خیلیل سمائی که واقعا در این عرصه بسیار زحمت کشیده و حرف دل ایشان رو از وبلاگ شان گرفتم...

باید بگویم که این گونه کارها چه فایده ای که دل چندین جوان رو شکوندید و چه باید کرد با این لکه ننگ