این تصاویر دختران جوان که چنین در دنیای خیالی خود غرق شده اند، بحران هویت در میان نسل جدید زنان ایرانی طبقه متوسط را به نمایش می گذارد. به محض این که مخاطب در میان این چهره های پر زرق و برق پرسه می زند می تواند به آسانی آنها را به عنوان شاخص دختران نوجوان شهری ایران امروز شناسایی کند. خودبینی، افراط، تصنع و ولخرجی، این ها نخستین کلماتی هستند که در لحظه اول بر ذهن بیننده متبادر می شود. هما ارکانی شخصیت های آشنا و در عین حال غریب خود را در خانه و مکان های عمومی به تصویر کشیده و فضایی با بار روانی سنگین می آفریند تا ویژگی های این بخش از جامعه را آشکار سازد. ارکانی در نمایشگاه نقاشی "مرا به اشتراک بگذار" به طرقی اشاره می کند که در آن هویت دورگه نسل دختران جوان در زندگی شهرنشینی ایران عملا ظاهر می شود. اعضای این نسل در بین قوانین و محدودیت های واقعیت روزمره(که از سوی خانواده، مدرسه، جامعه ، حکومت و مذهب تحمیل می شود) و عالم آزاد و شادیبخش فانتزی ها (که ساخته و پرداخته رسانه های غربی اند) در نوسان بوده و در مرز میان زیبایی و اشمئزاز به تدریج به چهره های گروتسک و مضحک تغییر ماهیت داده اند.این دختران نه می توانند به بسیاری از ارزش های جامعه سنتی شان از جمله "نجابت" ، "پرهیزکاری" و "خضوع" تن در دهند و نه به هیچ دیدگاه اجتماعی- سیاسی خاصی که نسل های قبلی شان به آنها معتقد بودند ابراز علاقه می کنند. اعضای این خرده فرهنگ که پس از جنگ ایران و عراق به دنیا آمده اند سالهای آغازین انقلاب ٥٧ را تجربه نکرده اندو نسبت به معیارهای ایدئولوژیک محور نسل گذشته بیگانه اند. در واقع در نظر آنها تمامی ایدئولوژی های ملی گرا، مذهبی و چپگرا در ارضای نیازهای جسمانی این نسل ناکار آمد بوده اند و این وضعیت منجر به یک شکاف عمیق بین نسل جوان و نسل کهنه شده است. در عوض، چنانکه ارکانی نشان می دهد، تصویر آرمانی شده زن زیبا، که از سوی رسانه های بین المللی به طرز گسترده ای تولید و تکثیر می شوند، همسو با گرایش های روانی این نسل است. این دختران عروسک شکل در آرزوی داشتن یک سبک زندگی غربی هستند: زندگی لوکس، با تکنولوژی بالا، آزاد، شاد، رنگارنگ و زیبا. با این حال چنین خواسته ای هرگز به حقیقت نمی پیوندد چرا که از یک سو برای آنها ممکن نیست که پس زمینه فرهنگی سنتی شان را فراموش کنند یا از آن فرار کنند؛ و از سوی دیگر آنها مصرف کنندگان یک تصویر کژنما از غرب هستند؛ در واقع چنین دنیایی وجود خارجی ندارد. به همین دلیل است که هویت دورگه شده آنها چنین گروتسک و مصنوعی به نظر می رسد. تصویر دختری که صورتش در درون ماشین لباسشویی دگرگون شده در حالی که شناسنامه ناخواسته خود را در دست دارد چنین هویت مغلقی را به خوبی نشان می دهد. به زبان استوارت هال، این جوانان در فرایند "خود را دیگری کردن" قرار گرفته اند ، آنها خود را به عنوان "دیگری" فرودست غربی ها می بینند. هویت آنها از طریق آینه فریب دهنده رسانه های غربی ساخته می شود. بر خلاف آنچه در ظاهر به نظر می رسد، آنها از بسیاری جهات سنتی می اندیشند و عمل می کنند. این رفتار خودنمایانه از احساس خود کم بینی درونی شده و وسواس نسبت به زیبایی نشات می گیرد که با فعالیت های هورمونی و سرکوبی جنسی آنها مرتبط است. یکی از مسایلی که ارکانی در کارهایش مطرح می کند، شیوه هایی است که نسل اینترنت، ماهواره، موبایل و فیس بوک از تکنولوژی استفاده می کند. این نسل بسیار به مصرف آخرین محصولات شرکت های غول آسا علاقه مند است. نسل جوان طبقه متوسط به بالا باید آخرین وسایل الکترونیکی را دارا باشد در غیر این صورت "امروزی" و "مدرن" خوانده نخواهد شد. زیبایی آرمانی شده که از سوی هنرپیشگان پرهیاهو عرضه می شود و با سیاست های کاپیتالیستی تداوم می یابد، باید از طریق حمام آفتاب، تزریق بوتوکس و جراحی زیبایی به دست می آید. هنرمند با اشاره به محدودیت های اجتماعی- فرهنگی، نشان می دهد که چنین ایده هایی در مکان های نامعمول اتفاق می افتد: تزریق بی معنای بوتوکس در جلوی آینه توالت مدرسه انجام می شود؛ حمام آفتاب بر روی بام خانه و در کنار آنتن های ماهواره ای در حالی که دختران تقریبا پوشیده اند. همچنین آنها از طریق پروفایل های اینترنتی و بلاگ ها امکان بیشتری برای به بازی گرفتن دیگران می یابند و شخصیت به اصطلاح باحال، بی خیال و صورت زیبا و تن باربی وار را به نمایش می گذارند. به علاوه فضای مجازی ، جایگاه امن تری برای به اشتراک گذاشتن ایده ها و تصاویر بوده و به دختران این نسل اجازه می دهد که به خیال پردازی درباره روابط و سر و سرهای عاشقانه بپردازند. ارکانی نه تنها با مهارت دغدغه های این نسل را به تصویر می کشد بلکه به نقد و تمسخر سطحی و پوچ بودنشان می پردازد.