این روزها بحث جدا بودن گرافیک مطبوعاتی و هنری از گرافیک تبلیغاتی در میان اساتید فن بسیار مطرح می شود. اینکه آیا یک طراح گرافیک که در عرصه تبلیغات موفق است می تواند در تولید آثار فرهنگی و هنری هم موفق باشد از سئوالاتی است که در این بحث ها مطرح می شود.

ولی چرا اساتید بزرگ همیشه از دید یکسویه به این مسئله می نگرند و طرف دوم قضیه که مشتری است را در نظر نمی گیرند. همیشه در تولید آثار گرافیک چه هنری و چه تبلیغاتی، مشتری نقشی تعیین کننده داشته و دارد و طراح خواه ناخواه باید نظر مشتری را تامین کند چون سفارش دهنده رکن اصلی تولید یک اثر گرافیک می باشد و نمی توان وی را نادیده گرفت. سفارش دهنده می تواند شخصیتی حقیقی یا حقوقی باشد که هر کدام دارای سلایق و علایق خاص خودشان هستند. به نقل از یکی از دوستان که با وزارتخانه ... همکاری دارد، سفارش دهنده و شخص تصمیم گیرنده در خصوص تولید پوستر همایش های  این وزارتخانه عاشق رنگ های شاد است و به هیچ عنوان با طرحهای تیره میانه ای ندارد. حتی بر فرض مثال پوستری با موضوع زلزله را نیز مایل است با رنگ صورتی طراحی شود!

خودتان قضاوت کنید، موضوع زلزله آیا با انتخاب این رنگ همخوانی دارد و در طرف دیگر این دوست که مدتهاست با این وزارتخانه کار می کند و یکی از منابع درآمدی اش تولید آثار همین نهاد است آیا می تواند اجاره خانه و هزینه های زندگی اش را نادیده بگیرد و قید کار کردن با این وزارتخانه را بزند؟

پس چه باید کرد؟ آیا باید تا پایین ترین سطح سلایق سفارش دهنده تنزل کرد یا سواد بصری آنها را ارتقا داد؟ کاری که متاسفانه متولیان فرهنگی کشور هیچ توجهی به آن ندارند. در جوامع پیشرفته و بیشتر اروپا آموزش دیدن و تشخیص عناصر بصری از کودکی به افراد آموزش داده میشود. نمونه اش همین کتابهای درسی است و قبل تر از آن کتابهای شعر و داستانهای کودکانه که اولین جریده هایی هستند که کودک در زندگی اش تجربه می کند و با آنها ارتباط برقرار می کند. تنها متولی درست و حسابی تولید کتب کودک در کشور کانون پرورش فکری به شمار "میرفت" ولی آیا کانون، از سالهای اول انقلاب تا به امروز چقدر در این زمینه فعال بوده و در بالابردن سطح سواد بصری کودکان تحقیق و فعالیت داشته. به نظر بسیاری از صاحب نظران آثاری که اخیرا در این کانون تولید شده نسبت به سالهای اولیه تاسیس کانون و بعدتر از آن و حتی سالهای اولیه انقلاب اسلامی تنزل پیدا کرده است.

باید گفت که به جای خرده گرفتن به طراحان باید به مشتریان خرده گرفت ولی آیا می توان به سفارش دهنده ای که دکترای فلان رشته را دارد ولی از نظر سواد بصری زیر صفر است خرده گرفت؟

روی دیگر سکه هم این طور است، دوستی که لیتوگراف است و سالهاست که در این رشته فعالیت دارد گلایه از طراحانی را داشت که با اینکه تحصیلکرده و با سواد هستند ولی کوچکترین و بی اهمیت ترین استانداردهای گرافیک را در آثارشان رعایت نمی کنند و این باعث دردسر و دوباره کاری آنان می شود.

مشکل کجاست؟ شاید مراکز آموزشی در آموزش طراحان کوتاهی می کنند و فقط به آموزش تکنیک های پایه و ابتدایی بسنده میکنند.

این یادداشت ، تاییدی بود بر حرفهای استاد شیوا با کمی ریشه یابی و کمی چاشنی نقد.