این قاب بازگو کننده بسیاری از حرفهای ناگفته است... |
|
|
|
|
این یکی قاب که حکایتی مجزا از دیگر قابها دارد... |
|
|
|
|
ارتعاش صدای سنج در قامت نوجوان به بلوغ نرسیده چه استادانه حک خواهد شد... |
|
|
|
|
نوجوان از خودش میپرسد درون این گهواره چیست که از میان جماعت به سان معجزتی عبور می کند... |
|
|
|
|
شمر وسط یک چهارراه... درست وسط قابی که ای کاش نمای نزدیک بود |
|
|
|
|
این پیشانی با ضربت کدامین شمشیر شکافته که با نوای ساکسیفون همساز شده؟ |
|
|
|
|
کودک از خود میپرسد: چرا با پیرمرد همراه شدم؟! |
|
|
|
|
این قاب را "خط قرمز" می نامم... |
|
|
|
|
بدون عنوان |
|
|
|
|
این قاب زیباست چون خود، گویاست... |
|
|
|
|
این یکی پایان است، فلز لطافت چهره ها را به خود نمیگیرد... |
|
|
|
|